فرهنگ امروز/ شاپور (برهان) سلیمی:
به لحاظ تاریخی، پوپولیسم در سیاست آمریکایی ریشه در اواخر قرن نوزدهم دارد، هرچند برخی از پژوهشگران به جریانها و شخصیتهای دیگری که رگههای پوپولیستی را در گفتمان و بیان سیاسی خود بروز دادهاند، اشاره میکنند؛ اما نقطه عطف این پدیده را بیشتر پژوهشگران تاریخ و سیاست آمریکایی، ظهور حزب مردم میدانند که توانست در مدتی محدود موفقیتهایی نیز به دست آورد. این موفقیتها در نتیجۀ ائتلاف با طبقات کشاورز و کارگران که از نابرابریهای ناشی از گسترش فزایندۀ صنعت رنج میبردند به وقوع پیوست؛ حتی حزب دموکرات در جریان انتخابات ریاستجمهوری ۱۸۹۶، برخی از طرحهای این حزب را در جریان رقابت انتخاباتی در برنامۀ خود گنجاند (Kaplan,۲۰۰۷:۲۱).
در مورد حزب مردم، مجادلات گستردهای مابین صاحبنظران مختلف علوم اجتماعی و مورخان آمریکایی همواره در جریان بوده است، چنانچه در همان دوره، فرانک مک وی[۱] (۱۸۹۶) که اولین مقالۀ علمی را در خصوص پوپولیسم این حزب منتشر کرد، این حزب را واکنشی به مشکلات ناشی از صنعتی شدن ارزیابی نمود؛ او بخشی از پلاتفرم حزب مردم را سوسیالیستی عنوان کرده است و آن را مورد تأیید قرار نمیدهد. از سوی دیگر، به اعتقاد او پوپولیسمی که ریشه در گذشتۀ آمریکا داشت، منبع الهام این جنبش شده است. برخی دیگر از نویسندگان، پوپولیستهای حزب مردم را پیشگام سیاست اجتماعی و پیشروان ترقیخواهی دانستهاند.
لوئیس پارینگتون[۲] در کتاب «جریانات عمده اندیشه آمریکایی» (۱۹۲۰) در جلد سوم کتاب، بین پوپولیسم دهۀ ۱۸۹۰ آمریکا و جنبشهای اصلاحطلبانۀ پیشین پیوند برقرار ساخت. او تلاشهای این دهه را جنگ ایدئالها میداند. از دید او، جنبش پوپولیستی ریشه در احساسات و اندیشههای برابریخواهانۀ دموکراسی جفرسونی داشت و آنها آگاهانه در پی پاسخی دموکراتیک به بهرهبرداریهای سرمایهداری این دوره بودند (Miller,۱۹۹۳: ۵۷).
رابرت میلر ازجمله پژوهشگرانی است که به بررسی منابع منتشرشده در خصوص این حزب پرداخته است، وی به آرای ضدونقیض محققان در این خصوص اشاره میکند؛ مثلاً جان دی هیک (۱۹۳۳) در کتابش تحت عنوان «شورش پوپولیستی»، آن را سیاست گروه فشار کشاورزان سرکوبشده به تصویر میکشد. ریچارد هوفستادر در کتاب «عصر اصلاح» (۱۹۵۵) یک دید منفی نسبت به این جنبش و کلاً پوپولیسم آمریکایی دارد، او پوپولیستها را بهعنوان جریانهایی غیرعقلانی با دیدی عقبمانده مورد توجه قرار داده و آنها را نمایندگان سنت منسوخ جفرسونی و مروج اسطورۀ کشاورزی و برتری زراعت میداند. از سویی دیگر، نورمن پولاک در کتاب «واکنش پوپولیستی به آمریکای صنعتی» (۱۹۶۲)، برخلاف هوفستادر، پوپولیستها را عقلانی، با دیدی پیشرو و حتی حامی سوسیالیسم میداند (Robert Miller, ۲۰۰۹:۲۰).
پلاتفرمی که حزب پوپولیست مردم در ۴ جولای ۱۸۹۲ ارائه کرده است، نمونهای از یک بیان پوپولیستی است. مقدمۀ پلاتفرم با ذکر لیستی از شرایط ناگوار آغاز میگردد: ویرانی مادی، سیاسی و اخلاقی، فساد حاکم بر صندوق آرا و ... مردم بیروحیه هستند... افکار عمومی ساکت شده است... خانهها همگی با رهن پر شدهاند، کار کاهش یافته و زمینها در دست سرمایهداران است، حق سازماندهی کارگران شهری برای دفاع از خود و منافعشان انکار شده است، در عوض کار ارزان با دستمزد پایین وارد آمریکا شده است، ما بهسرعت بهسوی انحطاط بهمانند شرایط اروپا پیش میرویم، محصول تلاش و زحمت میلیونها انسان از سوی عدۀ قلیلی دزدیده شده است، این شرایط در تاریخ بشریت بیسابقه است و ... از برکت این بیعدالتی حکومتی، ما دارای دو طبقۀ بزرگ آواره و فقیر و میلیونرها هستیم، ما در جستوجوی بازگرداندن حکومت جمهوری به دست مردم پاک و سادهایم، کشورمان خودش را در شرایطی مییابد که در تاریخ بشر سابقه نداشته است... (Populist Party Platform, July ۴, ۱۸۹۲)
تصویری بهشدت منفی و فاجعهبار از یک وضعیت نسبتاً عادی، ظهور یک مای متعهد و نمایندۀ مردم که در پی بازگرداندن حکومت جمهوری به مردم پاک و معمولی بهعنوان صاحبان اصلی آن، تئوری توطئه، مهاجرستیزی یا نوعی بیگانههراسی (بند ۴ پلاتفرم ۱۸۹۲)، تأکید بر استثمار طبقات کشاورز و متوسط از سوی صاحبان سرمایه و شرکتها و صنایع بزرگ و دزد خطاب قرار دادن آنها، بیاعتمادی به نهادهای دولتی و بحث از فساد در صندوق آرا، مفهوم مردم بهعنوان دال مرکزی گفتمان سیاسی، فراخوان جهت بازگشت به رأی مستقیم مردم جهت انتخاب سناتورها (بند ۹)، تأکید بر رفراندوم و قانونگذاری مستقیم (بند ۷ در پلاتفرم ۱۸۹۲ و بند مربوط به قانونگذاری مستقیم در پلاتفرم ۲۴ جولای ۱۸۹۶)، ادبیات شعارگونه و عوامانه، از نشانههای آشکار گفتمان و شیوۀ بیان پوپولیستی در پلاتفرم این حزب است.
سیمور مارتین لیپست، جامعهشناس سیاسی آمریکایی، در کتاب «انسان سیاسی» علاوه بر اینکه مک کارتیسم را بهعنوان یک افراطیگر پوپولیست مورد بررسی قرار میدهد، ریشۀ اشکال کلاسیک جنبشهای پوپولیستی را به اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در آمریکا برمیگرداند. او ابراز میدارد که در این دوره با رشد سرمایهداری صنعتی فزاینده و رشد تراستها، بخش عمدهای از کشاورزان و خردهبورژوازی شهری جهت کنترل تجارتهای بزرگ، تراستها، بانکها و راهآهنها واکنش نشان دادند. اینچنین جنبشهایی دارای عناصر قوی، یهودستیزی و نوعی بیگانههراسی را در مقابل هرگونه قدرت و نفوذ در حال پیدایش مهاجران عمومیت بخشیدند؛ در سطح سیاسی نیز یک بیاعتمادی قوی به دموکراسی قانونی و پارلمانی و بهطور خاص موضعی خصمانه نسبت به احزاب سیاسی را از خود بروز دادند (Lipset,۱۹۶۰:۱۶۷). بحث دموکراسی مستقیم و رفراندوم و فراخوان جهت انتخابات مجدد و شیطانیزه کردن سیاستمداران، تجار بزرگ، بانکداران یا خارجیان که در راستای اهداف آنها عمل نمیکردند، از دیگر ویژگیهای جنبشهای پوپولیستی ذکر میکند.
لیپست همچنین به وجود جنبشهای پوپولیست فاشیستی در دهۀ ۱۹۳۰ اشاره میکند که به نهادهای دموکراتیک حمله و یهودیان و سرمایهداران بینالمللی را به دلیل مشکلات اقتصادی و اجتماعی سرزنش میکردند. از دید او، محاسبۀ دقیقی از قدرت و پایگاه اجتماعی واقعی اینگونه جنبشها در دهۀ ۱۹۳۰ انجام نشده است. تنها موفقیت جریانات پوپولیست آمریکایی در این دوره، هوی لانگ[۳] فرماندار و سناتور لوئیزیانا[۴] در سطح ملی بود. لانگ نمونهای روشن از یک شخصیت پوپولیست بوده است، او ضمن حمله به بوربونها، منافع شرکتهای بزرگ، مالیاتهای سنگین بر تراستها و سرمایهداران و حفاظت از طبقۀ متوسط، از سیاستهای بازتوزیع دوبارۀ ثروت و فقر حمایت میکرد. او در دورۀ قدرتش حملات شدیدی به آزادی مخالفین و مطبوعات آزاد کرد؛ همچنین به تحقیر روند قانونی و قضایی کشور پرداخت. لیپست در کنار لانگیسم، مک کارتی را نیز بیان افراطگرایی پوپولیستی در آمریکای دهۀ ۱۹۵۰ برمیشمارد و مطرح میکند که: مک کارتی بااینکه نه حزبی داشت و نه سازمانی، اما برای سالها صحنۀ سیاسی آمریکا را با محکوم کردن و تقبیح نیروهای چپ به خود مشغول ساخت (Lipset,۱۹۶۰: ۱۶۸).
مک کارتیسم پدیدهای بود که بلافاصله اندکی بعد از جنگ جهانی دوم در صحنۀ سیاسی آمریکا ظهور یافت. متهم ساختن مقامات کشور به عدم وفاداری، خرابکاری و کار کردن به شیوهای پنهانی برای سرنگونی حکومت آمریکا بخشی از گفتار سیاسی پوپولیستی او بود. خیانت و اتهامات عوامفریبانهای همچون سیطرۀ کمونیستها در نهادهای دولتی بدون هیچگونه شواهد معتبری از ویژگیهای این پدیده بود.
مک کارتی در سخنرانی ۹ فوریه (۱۹۵۰) ویرجینیای غربی اعلام داشت که لیستی در دست دارد که شامل ۲۰۰ نفر از اعضای دپارتمان دولت کمونیستهای مشهوری هستند. این سخنرانی بلافاصله او را در صحنۀ سیاسی مطرح و نگرانیهایی از خرابکاری در حکومت آمریکا در میان مردم برانگیخت. او گفت: من اینجا اسامی ۲۰۵ نفر از کارمندان دپارتمان دولت را در دست دارم که اعضای حزب کمونیست هستند، اما بااینوجود هنوز مشغول به کار و سیاست دپارتمان دولتی را شکل میدهند. کمونیستها درون نهادهای دولتی یک تهدید بالقوهای برای امنیت ملی ایجاد کردهاند (Barnes, http://www.authentichistory.com/). اما شمار این افراد در هفتههای دیگر نوسان پیدا کرد و در مقاطع مختلف این افراد ۵۷، ۸۱ یا ۱۰ کمونیست در دپارتمان دولت بودند. مک کارتی هرگز شواهد مستحکمی برای یک کمونیست هم در دپارتمان دولت ارائه نکرد (history.com,۲۰۱۶).
جورج والاس[۵] فرماندار آلاباما از حزب دموکرات که چهار دوره این منصب را در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بر عهده داشت، یکی دیگر از نمونههای برجستۀ پوپولیسم آمریکایی در نیمقرن اخیر بوده است. گرایشات پوپولیستی او در چهار دورهای که نامزد ریاستجمهوری آمریکا شد، بهویژه در بحث دفاع از تفکیک و تبعیض نژادی در دههای که جنبش حقوق مدنی جریان داشت، عیان بود. جذابیت او در ابتدا ریشه در مخالفتش با قانون حقوق مدنی در ۱۹۶۳ بهعنوان فرماندار آلاباما با شعار تبعیض و تفکیک نژادی امروز، فردا تا ابد، در میان ایالات جنوبی گوشهای شنوای تودهای یافت. والاس همچنین برای طبقات سفیدپوست کارگر و طبقۀ متوسط ایالات غیرجنوبی، به خاطر لیبرالیسم فرهنگی و مخالفت چپگرایانه با جنگ ویتنام و ارتش آمریکا جذابیت داشت (lind,۲۰۱۶: Politico).
والاس بعد از ترورش در سال ۱۹۷۲، از مواضع اولیهاش در پیوند با طرفداری از تبعیض نژادی کناره گرفت و موفق شد با رأی سیاهان برای بار سوم در سال ۱۹۸۳ فرماندار آلاباما شود. او نمایندۀ یک نوع پوپولیسم محافظهکار در سیاست آمریکایی شناخته میشود که در بهرهبرداری از واکنش سفیدپوستان جنوبی به جنبش حقوق مدنی آوازهای یافت، اما در راه یافتن به کاخ سفید ناکام شد.
جنگ فرهنگی، جنگ مذهبی، تهدیدات ناشی از سقط جنین قانونی، فمینیسم و لزوم نجات آمریکا، ناسیونالیسم اقتصادی و محدودیتها علیه مهاجرین و مهاجرت از موضوعات رایج گفتمان پوپولیسم محافظهکار در کمپینهای انتخاباتی در دهههای اخیر بهویژه ۱۹۹۶ و ۲۰۰۰ بوده است. از دهۀ ۱۹۸۰ نیز جناحی محافظهکار در حزب جمهوریخواه ظهور یافته است که دارای ریتوریکهای پوپولیستی نزدیک به راست مذهبی و مخالف سقط جنین است و از اقتصاد بازار آزاد و سیاست خارجی نئومحافظهکار مداخلهجویانه حمایت میکند.
نتیجهگیری:
همانطور که گفته شد، پوپولیسم یک گفتمان و شیوۀ بیان سیاسی است که رابطهای خصمانه بین ما (مردم که پوپولیستها مدعی نمایندگی آن را دارند) و آنها، یعنی سیستم و سیاستمداران حاکم ایجاد میکند و مردم دال مرکزی آن است. این گفتمان و شیوۀ بیان سیاسی که زبانی عوامانه را در ریتوریکهای سیاسی به کار میگیرد، به نهادهای نمایندگی و میانجی بدبین، احزاب و نخبگان حاکم را ناکارآمد جلوه میدهد. علاوه بر این، ترویج تئوری توطئه و لیستی از بحرانها یا بزرگنمایی تهدیدهای فرضی یا واقعی جهت بسیج تودهای نیز همواره بخشی از گفتمان فوق است. این گفتمان و شیوۀ بیان سیاسی (همانطور که در مقاله بدان اشاره شد) ریشهای تاریخی در سیاست آمریکایی دارد و از سوی طیف وسیعی از سیاستمداران با گرایشات ایدئولوژیکی متفاوت در منازعۀ سیاسی به کار گرفته شده است و بیان جدید آن در شکل ترامپیسم، پدیدۀ جدیدی در دموکراسی آمریکایی نیست و تهدیدی نیز متوجه آن نخواهد ساخت.
ارجاعات:
[۱]. Frank L. McVey
[۲].Vernon Louis Parrington
[۳]. Huey Long
[۴]. Louisiana
[۵].George Wallace
منابع:
۱- Panizza, Francisco (۲۰۰۵), Populism and the Mirror of Democracy, London and New York, Verso.
۲- Kaplan, Joshua (۲۰۰۷), The People and the Ballot: A History of American Party Politics, University of Notre Dame, Recorded Books, LLC
۳- de la Torre, Carlos (۲۰۰۰), Populist Seduction in Latin America,The Ecuadorian Experience, United States of America, Center for International Studies Ohio University
۴- Gidron, Noam, and Bart Bonikowski. ۲۰۱۳. “Varieties of Populism: Literature Review and Research Agenda, No. ۱۳-۰۰۰۴, Working Paper Series, http://wcfia.harvard.edu/publications/varieties-Populism-Literature-Review-And-Research-Agenda
۵- Miller, W.R. (۱۹۹۳), A centennial historiography of American populism.Kansas History,
۶- Miller, Worth Robert (۲۰۰۹), The Populist Vision: A Roundtable Discussion, Kansas History: A Journal of the Central Plains ۳۲.
۷- Martin Lipset, Seymour (۱۹۶۰), Political Man,The social bases of politics, New York, ۱۹۶۰, University Of Florida.
۸-McCarthy says communists are in State Department, (۲۰۱۶), available at: http://www.history.com/this-day-in-history/mccarthy-says-communists-are-in-state-department
۹- Michael Barnes, The Cold War Home Front: McCarthyism, available at: http://www.authentichistory.com/۱۹۴۶-۱۹۶۰/۴-cwhomefront/۱-mccarthyism/
۹- Populist Party Platform, ۱۸۹۲ (July ۴, ۱۸۹۲), available at http://www.pinzler.com/ushistory/popparplatsupp.html
۱۰- People's Party Platform, Adopted at St. Louis, July ۲۴, ۱۸۹۶, available at: http://projects.vassar.edu/۱۸۹۶/peoplesplatform.html
۱۵- lind, Michael(۲۰۱۶), Donald Trump the Perfect Populist, March ۹, available at: http://www.politico.com/magazine/story/۲۰۱۶/۰۳/donald-trump-the-perfect-populist-۲۱۳۶۹۷
۱۱-Rudov, Marc (۵ Aug ۲۰۱۶). Trump Is Trashing His Brand,available at: http://www.newsmax.com/MarcRudov/brand-rnc/۲۰۱۶/۰۸/۰۵/id/۷۴۲۳۲۵/
۱۲- Donald Trump Transcript: ‘Our Country Needs a Truly Great Leader, Jun ۱۶, ۲۰۱۵, http://blogs.wsj.com/washwire/۲۰۱۵/۰۶/۱۶/donald-trump-transcript-our-country-needs-a-truly-great-leader/
۱۳-KATHLEEN, HENNESSEY(۲۰۱۶). Analysis: Winner must help heal wound in American politics,Nov.۸,۲۰۱۶,http://bigstory.ap.org/article/f۷۴۲۳۲۳۹۱۹۲۲۴dfa۸۴۰a۴۶۵f۸۸f۳b۲e۹/analysis-winner-must-help-heal-gash-american-politics
۱۴-Mudde, Cas and Rovira Kaltwasser, Cristóbal, Populism: a very short introduction, Oxford; New York, Oxford University Press
نظر شما